نقد و بررسی کتاب «مستأجر آرام» نوشته کلمنس میشالون

مستاجر ساکت، توسط کلمنس میشالون


اولین بازی مطمئن کلمانس میشالون، «مستاجر آرام»، یک تریلر روان‌شناختی ماهرانه است که سه شخصیت زن را دنبال می‌کند که هر کدام به روش‌های متفاوتی توسط یک مرد مجبور و کنترل می‌شوند.

کتاب با شخصیتی مرموز به نام “زن در آلونک” آغاز می شود که در پنج سال گذشته توسط آیدان توماس، یک بیوه جوان و پدر مجرد، زندانی شده و مورد تجاوز قرار گرفته است. یک شهروند نمونه از نوع قوی و ساکت است، او در شهر کوچک و نامشخص خود بسیار محبوب است و به نظر می رسد همیشه درست زمانی که به یک دست ماهر اضافی نیاز است ظاهر می شود. اما آیدان دو راز دارد: زن در آلونک که نام او را راشل تغییر می‌دهد و این که هشت زن دیگر را نیز برای ورزش کشته است.

راشل اخیراً خبرهای بدی دریافت کرده است: پس از مرگ اخیر همسر آیدان، همسرش تصمیم گرفته است خانه ای را که او با دختر 13 ساله اش سیسیلیا در آن زندگی می کند، بفروشد. راشل تصور می کند که این بدان معنی است که پایان او نزدیک است مگر اینکه بتواند آیدان را متقاعد کند که او را با خود همراه کند.

به طرز معجزه آسایی، او این کار را می کند. آیدان ریچل را به اتاق خواب کنار اتاق خواب سیسیلیا منتقل می کند. سیسیلیا که فکر می‌کند این زن دوست پدرش است، دست‌بندهایی را که اکثر روز را به رادیاتور می‌بندد، نمی‌بیند، یا اینکه آیدان فقط برای صبحانه، شام و حمله‌های نیمه‌شب قفل او را باز می‌کند.

در طول سال‌ها، آیدان راشل را آموزش داده است تا در حبس خود شرکت کند، شبیه‌سازی که مشاهده آن به طور فزاینده‌ای آزاردهنده می‌شود. چرا راشل نمی تواند به سیسیلیا بگوید؟ چرا راشل وقتی با افراد دیگری در شهر برخورد می‌کند، مانند قاضی که خانه‌اش آیدان را اجاره می‌کند، برای کمک گریه نمی‌کند؟ چرا راشل در لحظات نادری که او دست و پا بسته می‌شود، برای جان خود فرار نمی‌کند؟ پاسخ ساده است، اما برای آن کمتر دلخراش نیست: آیدان راشل را متقاعد کرده است که او همه چیز را می داند. او به او می‌گوید که دوربین‌هایی دارد که هر حرکت او را زیر نظر دارند و اگر او سعی کند دستگاه ردیاب را بردارد، او به مچ دستش بسته است، “متوجه خواهم شد.” او معتقد است که هر تلاشی برای آزادی فقط آسیب بیشتری را به همراه خواهد داشت.

جایی که رمان «اتاق» نوشته اما دونوگهو در سال 2010، همچنین درباره زنی که توسط متجاوزش در آلونک به دام افتاده است، خود را به چشم انداز تک دوربینی پسر 5 ساله زن اسیر محدود می کند، مایکلون داستان خود را از زوایای مختلف روایت می کند: راشل، سیسیلیا و یک بارمن محلی به نام امیلی که عاشق آیدان است. به دلیل آنچه از فصل‌های جدا شده و دوم شخص ریچل می‌دانیم، فصل‌های اول شخص شخصیت‌های دیگر ترس بسیار بیشتری را القا می‌کنند.

با دیدن آیدان از دریچه چشم افرادی که او را مهربانانه، حتی عاشقانه می بینند، خطر را در روابط هر یک از این هیولاها و راه هایی که مردم نسبت به آن کور می کنند، احساس می کنیم. امیلی همه پرچم‌های قرمز رنگی را که نشان می‌دهند او ممکن است واقعاً او را شکار کند، به جای جبران احساسات عاشقانه‌اش توجیه می‌کند. و سیسیلیا تمام زندگی خود را تحت کنترل او گذرانده است و اکنون نیروی محافظ مادرش را از دست داده است. صدای هشت زنی است که آیدان به قتل رسانده است و آخرین لحظات آنها را روایت می کند.

در دست‌هایی که توانایی کمتری دارند، بسیاری از دیدگاه‌ها می‌توانستند آشفته و گیج‌کننده باشند. اما مایکلون ماهرانه از این ساختار برای ایجاد حرکت به سمت نقطه اوج سفید بند انگشتی، زمانی که سه خط داستانی همگرا می شوند، استفاده می کند. حتی تصمیم او برای گفتن داستان راشل به صورت دوم شخص ضروری به نظر می رسد. “شما” که اسیر شده است، همان کسی نیست که زمانی آزاد بود.

مایکلون این باور را آسان می‌کند که این سه شخصیت می‌توانند آنقدر از واقعیت‌های خود جدا باشند که انتخاب‌های نادرست ناامیدکننده‌ای داشته باشند. کتاب این سوال قدرتمند را برای خواننده خود مطرح می کند: ما واقعاً در مورد افراد اطراف خود چه می دانیم و چگونه ممکن است به طرز خطرناکی اشتباه کنیم؟


Jac Jemc نویسنده اخیراً رمان “تئاتر خالی” است.


مستاجر ساکت | نوشته کلمنس میشالن | 303 ص. | Alfred A. Knopf | 28 دلار

Markus Bennett

مشکل ساز هیپستر پسند. متعصب غذا موزیکال. علاقه مندان به سفر. طرفدار زامبی برنده جایزه

تماس با ما