سر به بالا: من اوایل این هفته یک پادکست با ازرا کلاین انجام دادم که بیشتر بر تورم متمرکز بود – که همچنان داستان جالبی است و همه کسانی را که تصور می کنند متوجه شده اند، پرتاب می کند. اما برای خبرنامه امروز میخواهم کمی استراحت کنم و در مورد سیاستهای زیستمحیطی – بهویژه، رابطه بین حفاظت از محیط زیست و رشد اقتصادی صحبت کنم.
همانطور که ممکن است بدانید (اگرچه تعداد شگفت انگیزی از مردم نمی دانند)، دولت بایدن گام بزرگی در مبارزه با تغییرات آب و هوایی برداشته است. قانون کاهش تورم که به طور گمراه کننده ای نام گذاری شده است، عمدتاً یک لایحه آب و هوایی است که از یارانه ها و اعتبارات مالیاتی برای ترویج انرژی سبز استفاده می کند. کارشناسان محیط زیستی که من دنبال می کنم معتقدند که این یک معامله بسیار بزرگ است که اگر با موفقیت اجرا شود، انتشار گازهای گلخانه ای را تا حد زیادی کاهش می دهد. این کاملاً تهاجمی به اندازه طرحهای آب و هوایی در قانون اصلی بایدن Build Back Better نیست، اما مدلسازان تخمین میزنند که این امر به 80 درصد از آنچه BBB در تلاش بود انجام دهد.
بزرگترین عاملی که این نوع ابتکار آب و هوا را ممکن میکند، پس از سالها انفعال، پیشرفت فنآوری چشمگیر در انرژیهای تجدیدپذیر است که از سال 2009 یا پس از آن اتفاق افتاده است. این بدان معناست که ما میتوانیم با استفاده از هویج به جای چوب، انتشار گازهای گلخانهای را تا حد زیادی کاهش دهیم: به مردم انگیزه میدهیم تا از فناوریهای کم آلاینده استفاده کنند، نه اینکه بخواهیم آنها را قانونگذاری کنیم یا از آنها مالیات بگیریم تا از فعالیتهای با انتشار بالا دست بکشند. و سیاست هویج آشکارا بسیار ساده تر از سیاست چوب است.
با این حال، عجیب است که بگویم در این لحظه دقیق – تا آنجا که من می توانم بگویم، امیدوارکننده ترین لحظه برای محیط زیست در چند دهه اخیر – صندوق پستی من مملو از ادعاهای تاسف بار است مبنی بر اینکه حفاظت از محیط زیست با رشد اقتصادی ناسازگار است. این ادعاها به طرز عجیبی دو حزبی هستند. برخی از آنها از افراد چپ هستند که اصرار دارند که سیاره را نمی توان نجات داد مگر اینکه از مفهوم رشد اقتصادی دائمی دست برداریم. برخی دیگر از افراد راست می آیند که اصرار دارند اگر می خواهیم رفاه را حفظ کنیم، باید از این همه محیط زیست گرایی دست برداریم.
پس بیایید در مورد اینکه چرا چنین ادعاهایی همه اشتباه هستند صحبت کنیم.
بخشی از مشکل این است که بسیاری از مردم معنی رشد اقتصادی را نمیفهمند، تصور میکنند که لزوماً شامل تولید همان چیزهایی است که قبلاً تولید میکردید، به روشهای مشابه، اما فقط در مقیاس بزرگتر.
یک آب و هوا در حال تغییر، یک جهان در حال تغییر
تغییرات آب و هوا در سراسر جهان: در «کارتپستالهای جهانی در آتش»، ۱۹۳ داستان از کشورهای جداگانه نشان میدهد که چگونه تغییرات آب و هوایی در حال تغییر شکل واقعیت در همه جا است، از صخرههای مرجانی در حال مرگ در فیجی تا واحههای ناپدید شده در مراکش و بسیار فراتر.
اما این اصلاً به معنای رشد نیست. در حال حاضر، تولید ناخالص داخلی واقعی آمریکا حدود یک سوم بیشتر از سال 2007 است. اما اقتصاد سال 2023 فقط اقتصاد سال 2007 نیست که یک سوم افزایش یافته است. تولید برخی از کالاها بسیار کاهش یافته است – تولید زغال سنگ تقریباً به نصف کاهش یافته است. اقدامات رسمی رشد همچنین سعی میکند تغییرات کیفی را در نظر بگیرد: ما خودروهای کمتری نسبت به سال 2007 تولید میکنیم، اما تولید واقعی اندازهگیری شده در صنعت وسایل نقلیه موتوری بالاتر است، زیرا آماردانان دولتی معتقدند که خودروهای اخیراً تولید شده از چند جهت بهتر هستند. مدلهای قدیمیتر هستند و سعی کنید تخمین بزنید که مردم چقدر حاضر بودهاند برای این بهبودها بپردازند.
مهمتر از همه، تولید ناخالص داخلی واقعی چیزی در مورد آن نمی گوید چگونه مواد تولید می شود یک کیلووات ساعت الکتریسیته چه از طریق سوزاندن زغال سنگ یا باد تولید شده باشد یکسان است، اما تاثیرات زیست محیطی کاملا متفاوت است.
در نتیجه، هیچ دلیلی وجود ندارد که یک اقتصاد در حال رشد باید بار فزاینده ای را بر محیط زیست وارد کند. در واقع، کیفیت محیط زیست اغلب در کشورهای ثروتمند، با تولید ناخالص داخلی سرانه بالا، بهتر از کشورهای با درآمد متوسط است – پدیده ای که اقتصاددانان ژن گروسمن و آلن کروگر آن را منحنی کوزنتس زیست محیطی نامیدند.
برای مثال مقایسه ای بین کلان شهر نیویورک و دهلی هند را در نظر بگیرید. دهلی دارای جمعیت بیشتری است اما تولید ناخالص داخلی بسیار کمتری دارد، بنابراین آیا اقتصاد بزرگ نیویورک به معنای یک محیط بسیار پر استرس است؟ برای دریافت یک شاخص بسیار قابل مشاهده، کیفیت هوا در این دو شهر چگونه مقایسه می شود؟ همانطور که هر کسی که از هر دو مکان بازدید کرده است، می داند، هوای نیویورک، خوب، نسبتا خوب است، در حالی که هوای دهلی اینطور نیست.
بنابراین هیچ رابطه ضروری بین رشد اقتصادی و باری که ما بر دوش محیط زیست می گذاریم وجود ندارد. درست است که انقلاب صنعتی به شدت آلودگی های مختلف را افزایش داد و کشورهایی مانند هند که هنوز در مراحل اولیه توسعه اقتصادی خود هستند هزینه های زیست محیطی زیادی می پردازند. اما در سطوح بالاتر توسعه، جدا کردن رشد از اثرات زیست محیطی نه تنها در اصل ممکن است، بلکه چیزی است که در عمل بسیار اتفاق می افتد.
در اینجا نمودار مورد علاقه من از وب سایت ارزشمند Our World in Data است. این نشان دهنده انتشار دی اکسید کربن سرانه در بریتانیا، جایی که انقلاب صنعتی آغاز شد، است. مراحل اولیه صنعتی شدن در واقع با افزایش عظیم انتشار گازهای گلخانه ای همراه بود. اما اخیراً انتشار گازهای گلخانه ای به سطوح دهه 50 کاهش یافته است دهه 1850:
چگونه بریتانیا این کار را انجام داد؟ بخشی از پاسخ این است که با گذشت زمان، اقتصاد بریتانیا از تکیه بر زغال سنگ به متکی به هیدروکربن ها تغییر کرد، که وقتی سوخته می شوند دی اکسید کربن کمتری تولید می کنند. بریتانیا همچنین یاد گرفت که با گذشت زمان از انرژی بهینه تر استفاده کند. اما اخیراً یک عامل مهم افزایش انرژی های تجدیدپذیر، به ویژه، در مورد بریتانیا، انرژی باد بوده است:
بنابراین وقتی می شنوید که یک دوستدار محیط زیست می گوید: “ما در یک سیاره محدود زندگی می کنیم، بنابراین نمی توانیم رشد اقتصادی نامحدودی داشته باشیم”، چیزی که آنها در واقع آشکار می کنند این است که آنها نمی دانند رشد اقتصادی به چه معناست. علاوه بر این، در عمل، آنها به مخالفان محیطزیست کمک و آرامش میدهند، که میخواهند ما باور کنیم که حفاظت از محیطزیست با افزایش استانداردهای زندگی ناسازگار است.
گفته میشود، اگرچه میتوان رشد را از آسیبهای محیطی جدا کرد، اما این امر بهطور خودکار انجام نمیشود. برای ترکیب افزایش استانداردهای زندگی با بهبود محیط زیست، به سیاست هایی نیاز داریم که استفاده از فناوری هایی را تشویق کنند که آسیب کمتری به محیط زیست وارد کنند.
خبر خوب این است که ایالات متحده بالاخره در حال اجرای چنین سیاست هایی است. با این حال، ما به اقدامات بسیار بیشتری در این مسیر نیاز داریم – نه فقط در آمریکا بلکه در بقیه جهان. بنابراین ما می توانیم این کار را انجام دهیم – اما باید تلاش کنیم و تسلیم توصیه های ناامیدی نشویم.